خلاصهای از روش فقهی مرحوم آیتالله العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی
در ادامه مطلب، خلاصهای از روش فقهی آیتالله العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی (رحمة الله علیه) براساس آخرین بیانات ایشان در این مورد در 23 اردیبهشت سال 1386 آمده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب ادله اسلامى را ویژه قرآن و سنت دانسته، ولى عقل و اجماع را نه به عنوان دلیل مستقل در مقابل قرآن بلکه تنها به عنوان کاشف از شرع قبول دارم.
یعنى عقل مطلق یا سلیم، در کلیات مىتواند به عنوان کاشف، وسیلهاى براى شناخت حکم الهى باشد. مثلاً قرآن مىفرماید: «و لاتقل لهما اُف» سپس عقل مطلق براساس قیاس اولویت قطعیه نتیجه مىگیرد که: «لاتضربهما». و اجماع و شهرت نیز در صورت عدم مخالفت با قرآن و عدم معارضه با اجماع یا شهرتى دیگر، مشروط به اینکه امامیه آن را نقل کرده باشند مقبول است زیرا کاشف از سنت محسوب مىشود.
در نهایت محور اصلى در همه عرصههاى دینى «قرآن» است، زیرا خداى متعال مىفرماید: «و اتلُ ما اوحى الیک من کتاب ربّک لا مبدّل لکلماته و لن تجد من دونه مُلتحداً؛ و بخوان، و پیروى کن آن چه را از کتاب پروردگارت [قرآن] به سویت وحى شده، هرگز هیچ تبدیل کنندهاى براى آن نیست و هرگز به جز قرآن پناهگاهى (رسالتى و وحیانى) نتوانى یافت» (کهف، 27).
بنابراین آیه مبارکه، مسلمانان نیز به پیروى از وحى الهى به پیامبر گرامى (صلى الله علیه و آله) هیچ مرجع و پناهگاهى به جز قرآن نخواهند داشت. پس هر حدیثى چه متواتر و یا غیرمتواتر در صورت مخالفت با نص و یا ظاهر مستقر قرآن مردود است، اما حدیثى که اکثر امامیه آن را نقل کرده باشند و معارضى هم نداشته باشد و قرآن هم نفى و یا اثباتى درباره آن نداشته باشد از باب «اطیعوا الرّسول و أولى الأمر منکم» پذیرفته است. و چنین احادیثى هم برگرفته از حروف مقطعه و رمزى آیات قرآن است، که آیه 27 کهف، منشأ همه احکام را از قرآن مىداند و بس؛ در نتیجه سنت، برداشتى از رموز قرآن و همان وحى قرآنى در مرحله حقایق یا تأویل است لذا سنت به هیچ وجه در عرض قرآن نیست تا ناسخ آن باشد. و نص و ظاهر مستقر قرآن جز با نص و ظاهر مستقر آن نسخ نمىشود.
در ضمن دلیل ظنى هم از دیدگاه قرآن مطرود است که آیه «لاتقف ما لیس لک به علم؛ آنچه را که نسبت به آن، برایت علمى نیست پیروى مکن»، نیز هرگز ویژه اصول دین نیست، زیرا این ممنوعیت غیر علم، پس از احکامى فرعى آمده است، بنابرین ظن و گمان هرگز نقشى در احکام الهى ندارد که: «انّ الظّنّ لایغنى من الحق شیئاً»؛ اگر هم کتابهایى اسلامى در حوادثى از میان رفته، علم و قدرت و رحمت الهیّه در بیان حجّت بالغهاش از میان نرفته است. نقش علم رجال هم، بیشتر در موضوعات است. زیرا جاعلان متونى از احادیث، سندهایى را هم ساختهاند و در نتیجه، احادیثى صحیح السند! برخلاف نص یا ظاهر پایدار قرآن، به دست ما دادهاند. چنان که در کتاب «غَوصٌ فى البِحار» حدود 180 جلد کتاب حدیثى شیعى و سنى را برمبناى کتاب و سنت نقد کردهام. البته چون عدهاى از پژوهشگران قرآنى اختصار گفتار اینجانب در برخى مباحث نظرى را سبب ایجاد شبهه تعارض بین ادله اصولى قرآنى دانستهاند، تذکر این نکته ضرورى است که اگرچه سخن مذکور صحیح است ولیکن حداقل براى شخص اینجانب در عمل، مسبب نقص فتاوا در ابواب مختلف فقهى نشده است. بنابراین به جهت رفع ابهام صریحاً عرض مى شود که ضرورت، اجماع، شهرت و هر روایتى که مخالف قرآن باشد مردود است اما اجماع، شهرت و هر روایتى که خلاف قرآن نباشد در صورتى که معارضى نداشته و از طریق علماى امامیه به ما رسیده باشد، طبق آیه «قل فللّه الحجة البالغة» مقبول است زیرا اگر شارع مقدس با آن مخالف بود حتماً حجتى رسا بر ضد آن براى مکلفان ارسال مىفرمود. و در تعارض دو روایت نیز مرجحات منقول در مقبوله عمر بن حنظله مقبول است. نکات فوق الذکر، نظر قطعى اینجانب درباره نحوه به دست آوردن احکام الهى است.
و السّلام علی عباد الله الصّالحین
منبع: وبنوشت فرقان